شش درس رهبری از ژوزه مورینیو
[ad_1]
«آقای خاص»!
همین یک لقب کافی است تا بدانیم به یک آدم معمولی روبرو نیستیم!
ژوزه مورینیو یکی از ضد و نقیضترین (!) مربیان فوتبال در جهان است. او هم هواداران دو آتشه فوق العاده ای دارد و هم کسانی هستند که میخواهند سر به تنش نباشد! حتی اکنون که دو سه سالی است اوضاع بر وفق مرادش پیش نمیرود هم بهترین باشگاههای جهان خواهان سپردن هدایت تیمشان به او هستند.
خوزه مورینیو یکی از بهترین مربیان، رهبران و مدیرانی است که فوتبال تا به حال به خود دیده است.
او البته یکی از پرحاشیه ترین مربیان جهان هم هست و تا به حال چندین بار به خاطر حواشی مختلف مجازات شده است.
او هیچ وقت از بحث و جدل دور نیست. با این وجود، در طول سالها، اشتیاق خود را برای برنده شدن نشان داده و برخی از بزرگترین اسامی را در فوتبال معرفی کرده است.
مورینیو در جایی گفته: «بازی برای من از لحظهای شروع میشود که به کنفرانس مطبوعاتی قبل از بازی میروم».
میتوانیم این جمله از مورینیو را مشابه این جمله مشهور از سان تزو (تاکتیسین مشهور چینی) بدانیم:
«جنگ جویان برنده، اول پیروز میشوند و سپس به جنگ میروند، در حالی که جنگجویان مغلوب اول به جنگ میروند و سپس به دنبال پیروزی میگردند.»
از طریق مقاله شش درس رهبری از ژوزه مورینیو ، من سعی کردهام برخی از بهترین ویژگیها و درسهایی را که همه ما میتوانیم از خوزه مورینو یاد بگیریم را استخراج کنم.
پیش از اینکه درس های انگیزه و اراده را از مورینیو بیاموزیم، این کلیپ از به یادماندنیترین و جالبترین حرکات مورینیو را نگاه کنید:
این دو مقاله الهام بخش در مورد افراد موفق را هم از دست ندهید:
سخت کوشی افراد موفق + 13 نمونه موردی
نظریه تقویت مثبت را به کار میگیرد…
یکی از کلیدیترین بخشهای تفکرات آقای مورینیو، استفاده او از «نظریه تقویت مثبت» است.
اگر نمیدانید تقویت مثبت چیست، به یاد بیاورید که در دوران مدرسه، درس میخواندیم و معلم ما را صدا میکرد و پیش چشم دیگران تشویق میکرد. چه احساسی داشتید؟ از جمله خاطرات مشترک بسیاری از ما در تقویت مثبت همین حس تشویق شدن بود.
مورینیو میداند که چطور از حداکثر ظرفیت بازیکنانش در هر بازی استفاده کند.
فرانک لمپارد، کاپیتان سابق چلسی تعریف میکند: «مورینیو روزی به من گفت که تو یکی از بهترین بازیکنان میانه زمین در جهان هستی! اما این را هیچکس به خوبی من نمیداند!»
او البته به موقع خودش بازیکنان خاطی، کم کار یا حاشیه ساز تیمش را مجازات میکند؛ اما همیشه از نظریه تقویت مثبت استفاده کرده است.
طرز فکر افراد موفق چطور باعث موفقیت آن ها می شود؟ کارل دوک
سبک خود را مطابق با شرایط، وفق دهید
مورینیو میگوید: «من هیچ سبک رهبری به خصوصی ندارم. من سعی میکنم رهبریای داشته باشم که با واقعیت تطبیق داده شود. مثلاً در مقطعی از فصل گذشته، احساس کردم که سربازانم آمادگی ندارند و بنابراین من سبک رهبری مقابلهای را در پیش گرفتم»
او توضیح میدهد که: «من آن را رهبری مقابلهای یا تحت فشار نامیدم: رویارویی نه فقط در داخل بلکه در خارج از زمین فوتبال. ما نمیترسیدیم بگوییم بهترین هستیم، ما نمیترسیدیم بگوییم میخواهیم پیروز شویم، ما نمیترسیدیم بگوییم خاص هستیم. ما میخواهیم ثابت کنیم که هستیم. این را ما تعیین میکنیم».
در حقیقت مورینیو یک سبک «آموزش ضمن خدمت» ایجاد کرد که بازیکنان را بدون فشار روحی برای دستیابی به اهداف دشوار یا غیرممکن پرورش میداد.
آقای مورینیو سبک مدیریتی خود را متناسب با هر سناریو و وضعیتی، تغییر میدهد. او رهبری انعطاف پذیر است.
افراد تیم شما، از شما مهمتر هستند!
زلاتان ابراهیموویچ یکی از برترین بازیکنان جهان که شاگرد مورینیو بوده میگوید: «من به طور فزایندهای حس کردم که این مرد، همه چیز برای تیم تأمین کرده و برای تیم از همه چیزش گذشته است؛ بنابراین من همه چیزم را گذاشتم وسط برای او. حاضر بودم همه چیزم را ببازم تا او برنده شود. این کیفیتی است که او داشت. افراد تیم حاضر بودند برایش بمیرند!»
مورینیو میگوید: «یکی از چیزهایی که باید به عنوان یک رهبر به یاد داشته باشید، این است: «افراد تیم شما از شما مهمتر هستند.»
همه بازیکنان شما باید احساس کنند که میتوانند یک تفاوت واقعی ایجاد کنند. آنها باید به این درک برسند که شما تا چه اندازه مشتاق بردن و موفق شدن هستید؛ اما در عین حال باید بدانند که چقدر برایشان ارزش و احترام قائل هستید.»
چشمانداز شما به واقعیت تبدیل میشود
«در ابتدا به خاطر دارم که به طور منظم 16 ساعت در روز به مطالعه و کار و تمرین و یادگیری مربیگری برای رسیدن به بهترین استانداردهای ممکن با منابعی که داشتیم میپرداختم. هدف من شماره 1 شدن بود.»
در دنیای فوتبال، تعداد معدودی از رهبران، انضباط، دیسیپلین و اراده محض خوزه مورینو را برای برنده شدن دارند. او به طور مداوم تیم خود را به چالش میکشد تا موفق شود. رهبرانی که این سبک را اجرا میکنند باید به شدت تحریک شوند (انگیزه دائمی و قوی داشته باشند) تا به آنها دست یابند.
یک مثال خوب زمانی بود که او اولین کار مدیریت مهم خود را با باشگاه فوتبال پورتو در پرتغال آغاز کرد. در حالی که اغلب مربیان هدفشان قهرمانی در لیگ نه چندان سطح بالای پرتغال بود، او چشم انداز بسیار بزرگی برای خود ترسیم کرد: «قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا» با یک دو جین تیم گردن کلفت مثل رئال مادرید، بارسلونا، بایرن مونیخ و منچستر یونایتد!
بنگاههای شرط بندی کمترین درصد قهرمانی را برای پورتو در نظر گرفته بودند، اما او مخالف همه احتمالات بود. در همان سال، پورتو با مورینیو، کاپ قهرمانی اروپا را بالای سر برد!
این مقاله مشابه و الهام بخش را هم بخوانید:
درسهایی از زندگی رونالدو؛ فوق ستاره خستگی ناپذیر
تیم شما باید به شما باور داشته باشد
هر چه بیشتر اعضای تیم خود را بشناسید، بهتر میتوانید آنها را رهبری کنید. من هرگز از آن نوع رهبری که بچههای تیم می گویند: «او مربی من است. مجبورم به او احترام بگذارم» خوشم نمیآید. در عوض دوست دارم آنها اینگونه معتقد باشند: «من به او احترام میگذارم. او رهبر من است!»
فلسفه خوزه مورینو واقعاً در مورد اتحاد ما با رهبر و ذهنیت ما درمورد آنهاست. چیزی شبیه به سبک رهبری الکس فرگوسن.
جانتری، کاپیتان سابق چلسی و یکی از کلیدیترین مهرههای موفقیت چلسی در سالهای اخیر میگوید: «ژوزه، یک محرک اصلی است که ما را متحد میسازد و باعث میشود که ما احساس برتری نسبت به رقبا داشته باشیم. او با متحد کردن تیم خود و ستایش و تحسین آنها، اعتماد به نفس فوق العاده ای به تیم میداد. در نتیجه شانس موفقیت آنها را افزایش میدهد.»
قدرت کلام و بازی با آن را یاد بگیرید!
مورینو، پادشاه بازیهای ذهنی است! او با کلامش میتواند رسانهها را دستکاری کند. مربیان دیگر را تحریک کند و استاد جنگهای روانی قبل از بازی است.
او البته آگاهانه این کار را میکند تا روحیه حریفان را تحت تأثیر قرار دهد و ضعیف کند. این اتفاقاً یکی از مهمترین دلایلی است که افراد زیادی از او بیزا هستند؛ اما مورینیو این کار را برای الهام بخشیدن به بازیکنان خود انجام میدهد و با درست کردن خودش تحت عنوان «ضدگلوله» آنها را تحت فشار قرار میدهد.
چرا هیتلر سخنران بسیار ماهری بود؟
برای اهداف خود، باید قدرت کلمات را درک کنید. بازیکنان شما تحتتاثیر هر کلامی قرار میگیرند که شما میگویید، مثبت یا منفی، آگاهانه یا ناخودآگاه.
همانطور که پیتر دراکر میگوید، «برای مدیر بودن نیازمند بیش از یک اسم، یک دفتر بزرگ و دیگر نمادهای ظاهری هستید. مدیریت قوی مستلزم صلاحیت و شایستگی است.»
چیزی که خوزه مورینو را پیروز میسازد اراده محض او و عطش سیریناپذیر او برای برنده شدن است. عملگرایی او، نگرش هرگز تسلیم نشدن و شخصیت ماکیاولیسیتی اش (همه چیز را فدای اهداف کردن) او را از رقبای خود جدا میکند. او یک رهبر است که خودش را به عنوان یک رهبر به تصویر نمیکشد. همه ما میتوانیم یک ویژگی یا دو ویژگی را از «آقای خاص» یاد بگیریم.
مورینیو را میتوانیم آمیزهای از یک فرد با انگیزه با ارادهای بدانیم.
روی لینک زیر کلیک کنید. حرفهای ترین پکیج برای ساخت یک سبک زندگی متفاوت، در خدمت شماست!
سمینار ایجاد انگیزه (چطور با انگیزه باشیم؟)
The post شش درس رهبری از ژوزه مورینیو appeared first on بیشتر از یک نفر.
[ad_2]
منبع: www.bishtarazyek.com